كاربرد مدل جنبش اجتماعي، انقلاب رنگي و انقلاب فرارنگي(3)
كاربرد مدل جنبش اجتماعي، انقلاب رنگي و انقلاب فرارنگي(3)
انقلاب فرارنگي
انقلاب فرارنگي، پديده اي است كه همه ويژگيهاي انقلاب رنگي- به شرحي كه پيش از اين گذشت- را دارد. علاوه برآن، داراي ويژگيهاي زير نيز هست:
الف. انقلاب فرارنگي تلاش مي كند تا نظام سياسي را تغييردهد.
ب. انقلاب فرارنگي تعارض هاي اجتماعي را پديد مي آورد يا به آن دامن مي زند تا با سوار شدن بر موج آن، بتواند نظام سياسي را عوض كند.
ج. انقلاب فرارنگي با دولتهاي باثبات و برخوردار از حمايت مردمي مواجه است؛ ازاين رو، به تلاش بيشتري براي دگرگوني نظام سياسي نياز دارد.
د. در انقلاب فرارنگي اصلاح طلبان به تنهايي توان سرنگون سازي نظام سياسي را ندارند. از اين رو، طالب حمايت گروهها، شخصيت ها و كشورهاي مختلف اند. با توجه به نكات چهارگانه فوق، مي توان برخي از تفاوتهاي انقلاب رنگي را و فرارنگي را اين گونه برشمرد:
انقلاب رنگي |
انقلاب فرارنگي |
نظام سياسي را تغييرنمي دهد. |
مي كوشد نظام سياسي را تغيير دهد. |
دركشوري روي مي دهد كه فاقد تعارض هاي اجتماعي عميق باشد |
تلاش مي كند تعارض هاي اجتماعي عميق ايجاد نمايد. |
با دولت بي ثبات مواجه است و دولت بي ثبات را سرنگون مي كند. |
با دولت بي ثبات مواجه است و از اين رو، با سختي در جهت نظام سياسي تلاش مي كند. |
اصلاح طلبان در ايجاد انقلاب رنگي توانا نيستند. |
اصلاح طلبان به تنهايي در ايجاد انقلاب فرارنگي توانا هستند. |
1. تغيير نظام سياسي
شعار «جمهوري ايراني» كه بارها در اجتماعات بدون مجوز اصلاح طلبان معترض به نتايج انتخابات مطرح گرديد، يكي از مؤيدات چنين ادعايي است. به علاوه، آنان در صدد حذف ولايت فقيه يا محدود كردن آن در چارچوب ظاهري قانون اساسي بوده اند كه حذف آن، به تنهايي به معناي تغييرنظام سياسي قلمداد مي شود؛ زيرا اصل ولايت فقيه، دال مركزي نظام است و با تغييرآن، همه چيز تغيير مي يابد.(1)
2. تعارض هاي اجتماعي
3. دولتهاي متزلزل
توسعه يافتگي پايين، مشكلات ساختاري و... را نيز از ديگر عوامل وقوع انقلاب رنگي مي دانند كه آنها نيز در ايران امروز به چشم نمي آيند. از اين رو، بهتر است تحولات پس از انتخابات را «فتنه» خواند.(2)
4. اصلاح طلبان ناتوان
الف. بحران رهبري: مشكل رهبري جامع و يا رهبري كه همگي يا اكثريت اصلاح طلبان است. اين بحران چند سويه است. از يك سو، اصلاح طلبان در نزاع رهبري بين ميرحسين موسوي، خاتمي، كروبي، موسوي خوئيني ها، هاشمي رفسنجاني و در درجه بعد، دكتر معين، عبدالكريم اردبيلي، يوسف صانعي، عبدالله نوري به سرمي برند و از سوي ديگر، نزاع بين افراد فوق براي كسب جايگاه رهبري اصلاح طلبان به وضوح ديده مي شود كه شايد برجسته ترين اين نزاع، بين كروبي و موسوي وجود دارد، به گونه اي كه هيچ يك به نفع ديگري صحنه انتخابات و ميدان داري حوادث پس از انتخابات را رها نكردند و نيز از ديگر سو، افراد مذكور برخي به ظاهر و در حرف، نظام سياسي را مقبول مردم مي دانند و برخي ديگر نه، و اين مسئله دامن زني به نزاع داخلي و البته اغلب پنهاني بين آنها در كسب مقام رهبري جناح اصلاح طلب را تشديد كرده است.
ب. بي برنامگي سياسي: اصلاح طلبان با شكست طرح توسعه سياسي و توسعه پايدار با محوريت توسعه سياسي در دو دولت اصلاحات خاتمي، هم اينك طرحي جديد براي اداره كشور ندارند. از اين رو، در شعارهاي انتخاباتي ميرحسين نوعي روي گرداني از توسعه سياسي و ميل به پذيرش اولويت هاي اقتصادي ديده مي شد.
مشكل بدين جا خاتمه نمي يابد، بلكه طيفي از اصلاح طلبان همچون جبهه مشاركت ايران اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران و مجمع روحانيون مبارز، در پي كسب قدرت در قوه مجريه اند. طيف ديگر آن همچون دفتر تحكيم وحدت(طيف علامه)، ملي- مذهبي ها و ادوار تحكيم وحدت، در شرايط فعلي ادعا مي كنند ميلي به تصدي در قدرت سياسي ندارند و قصد دارند در جايگاه نقد قدرت سياسي باقي بمانند. البته عملاً نيز اقدامات دفتر تحكيم وحدت (طيف علامه)، ملي- مذهبي ها و ادوار تحكيم وحدت نشان مي دهد كه آنها نسبت به جبهه مشاركت ايران اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران و مجمع روحانيون مبارز، تمايل كمتري به تصدي قدرت سياسي دارند.
به علاوه، در حالي كه در بين برخي از شخصيتهاي سياسي حزب كارگزاران سازندگي ميل به طرح كردن حسن روحاني براي رهبري جريان وجود دارد، برخي بدين دليل كه او طرحي جديد و بديل ارائه نكرده كه بتواند برپايه آن، به اداره كشور بپردازد و نيز تجربه موفقي در مديريت هسته اي ايران ندارد، با چنين ايده اي مخالفند.
ج. عبور از حضرت امام: در دوره هشت ساله رياست جمهوري خاتمي، اصلاح طلبان، بارها عبور از امام خميني(قدس سره) را به نمايش گذاشتند. پس از آن نيز هيچ گاه از عملكرد خويش در اين دوره هشت ساله تبري نجستند.
البته در برخي از چهره هاي اصلاح طلب، از جمله محمدرضا عارف، ميل به بازگشت به خط حضرت امام ديده شد، به گونه اي كه وي پيش از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري گفته بود: «دغدغه اصلي جبهه اصلاح طلبان، بازگشت دوباره تفكر خط امام به عرصه مديريت كشور است» اما شعارهاي اصلاح طلباني همچون كروبي و موسوي، مانند: «نفي ضرورت گشتهاي ارشاد» و يا سكوت مرگ بار اكثر اصلاح طلبان در
مورد پاره كردن عكس حضرت امام و توهين به ايشان، نشان از آن دارد كه اصلاح طلبان هنوز اعتقاد راسخي به بازگشت به انديشه و خط امام و وارد كردن آن در مديريت كشورندارند، درصورتي كه به باور عموم مردم، فاصله گيري مسئولان از انديشه هاي حضرت امام، موجب بروز نابهنجاريهاي سياسي- اجتماعي در كشور مي شود.(3)
خلاصه اينكه جريان اعتراض به نتايج انتخابات در قالب انقلاب رنگي يا به گمان اين مقاله«انقلاب فرارنگي» و يا «فتنه» با شكست مواجه شد؛ چرا كه اين جريان، انقلاب فرارنگي ساختارشكن است واصلاح طلبان ايراني ناتوان تراز آن بودند و هستند كه بتوانند به مدد بيگانگان، يك انقلاب فرارنگي را به سامان برسانند.
علاوه برآن علت هاي مهمتري در شكست پروژه انقلاب فرارنگي يا فتنه اصلاح طلبان وجود دارد؛ از جمله:
- ارزشهاي اسلامي به ارث مانده از حضرت امام؛
- رهبري بصير درجايگاه ارزشي ولايت مطلقه فقيه؛
- مردم آگاه، با ايمان و هميشه درصحنه ايران اسلامي؛
- مراجع علما، روحانيان فاضل و انقلابي و پيرو ولايت؛
- نيروهاي مسلح، بسيج مستضعفان و نيروهاي انتظامي آماده؛
- دولت پركار، عدالت محور، ارزشي و مدير دكتر احمدي نژاد؛
- ومهم تراز همه، عنايات حضرت حق و صاحب امر و زمان، اثرگذاري خون شهدا، دعاي خانواده هاي شهدا، ايثارگران و رزمندگان.
نتيجه گيري
1. حوادث پس از انتخابات، در آغاز، هم نشانه هايي از جنبش اجتماعي را داشت و هم نشانه هايي از انقلاب رنگي را؛ اما به سرعت اين حوادث، نشانه هاي جنبش اجتماعي اندكي را داشتند از دست دادند و نشانه هاي بيشتري از انقلاب رنگي در آنها بروز كرد.
2. با گذشت زمان بيشتراز انتخابات، اين حوادث مشخصه هاي جديدتري را از خود نشان دادند كه فراتر از انقلاب رنگي به شمار ميآيند.(مانند مخالفت آشكار با اصل ولايت فقيه كه با اصل نظام پيوند دارد)البته ريشه اين مشخصه هاي جديد به گذشته برمي گردد، اما در حوادث پس از انتخابات دهم رياست جمهوري در ايران، ظهور بيشتري يافت.
3. علت شكست انقلاب فرارنگي در ايران پس از انتخابات، به ماهيت و سرشت فتنه انگيزي آن برمي گردد.
بنابراين، مي توان گفت: حوادث پس از انتخابات دهم، يك انقلاب فرارنگي و نه يك جنبش اجتماعي و نه يك انقلاب رنگي را به نمايش گذاشت و به دليل عدم انطباق مؤلفه هاي آن با مقتضيات سياسي، فرهنگي و اجتماعي ايران و عدم توجه به ضرورت برپايي جنبش اجتماعي، با شكست مواجه شد.
در پاسخ به سؤال اصلي پژوهش(حوادث پس از انتخابات دهم رياست جمهوري را چگونه مي توان تحليل كرد؟) مي توان گفت: با الگوي انقلاب فرارنگي.
البته اين پژوهش پيش از آنكه به سؤال اصلي پاسخ دهد، چيستي جنبش اجتماعي و چيستي انقلاب رندگي را به عنوان سؤالات فرعي پاسخ داد و نيز نشان داد كه نام جنبش اجتماعي را نمي توان براين حوادث گذاشت و همچنين انقلاب رنگي همه ابعاد آن را به درستي نشان نمي دهد.
پي نوشت ها :
*دانشجوي دوره دكتري علوم سياسي، دانشگاه علامه طباطبايي.
1- محمدشيرازي، جنگ رواني و تبليغات: مفاهيم و كاركردها،ص129.
2- حسن بهشتي پور، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي يا اعتراض مردمي، سايت آينده نيوز،ayandenews.com.
3- علي محمدباوي،«آسيب ها و ضعف هاي دوم خرداد»، سراج، ش64و65، ص28.
- باوي، علي محمد،«آسيب ها وضعف هاي دوم خرداد»،سراج، ش64و65، سال دهم، بهمن،ص18-26.
- بررسي جامعه شناختي حوادث بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري،12آذر1388،سايت جنبش عدالتخواهي، edalatkhahi.ir.
- بهشتي پور، حسن، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي يا اعتراض مردمي، سايت آينده نيوز، ayandenews.com.
- تاجيك، محمدرضا، جامعه مدني و جنبش هاي اجتماعي جديد، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي،1378.
- جواني، يدالله، خبرگزاري فارس، farsnews.com
- دلاپورتا، دوناتلا وماريو دياني، مقدمه اي برجنبش هاي اجتماعي، ترجمه محمدتقي دلفروز، تهران، كوير1383.
- روزشمار حوادث پس از انتخابات، سايت ايران امروز، Iran-emrooz.net.
- ساروخاني، باقر، دائره المعارف علوم اجتماعي، تهران، كيهان،1377.
- شيرازي، محمد، جنگ رواني و تبليغات، مفاهيم و كاركردها، تهران، نمايندگي ولي فقيه در سپاه،1376.
- قرباني، محمد،«جنگ نرم: تبيين مفهومي، پيشينه تاريخي و تاكتيك ها» روزنامه رسالت، 2آبان 1388.
- معاونت سياسي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، جنگ رواني، تهران، بي نا، بي تا.
- موسوي، محمدمهدي، «جنگ رواني چيست؟» روزنامه ايران، ش3617، ارديبهشت1386.
منبع:نشريه معرفت، شماره153..
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}